۱۴۰۳ آذر ۹, جمعه

دو موضوع درباره ادارات جاسوسی ایران : شیخان رئیس ساواک مشهد و موضوع جدای دیگر:پرسنل واجا در جنبش سبز 1388

 همانطور که در پستهای دیگر نوشته ام قراین و شواهد نشان میدهد که خانواده پدری و مادری من توسط سازمانهای جاسوسی داخلی یا خارجی یا مافیای فساد اقتصادی ایران یا جهان به محوریت مقاله نویسی من در دانشگاه و مقاله گمنام نویسی من در اینترنت ، مورد تهدید و تطمیع قرار گرفته اند (مقاله های انتقاد از دین و حکومت و واکنش اداره جنگ روانی و اداره جنگ علیه عقاید مقایر اسلام و واحد پولشویی و بخور بخور اقتصادی)و در این راستا خانواده مادری دارند هم در فساد اقتصادی و پولشویی و فروش زمینهای مصادره ای به حکومت یا مافیا کمک میکنند، هم در راستای اهداف جنگ روانی و جنگ بر ضد فرهنگهای مغایر اسلام، همکاری جهت آدرس غلط دادن و فریب دادن و همکاری جهت نفوذ به اپوزیسیون و نفوذ به خارج میکنند.

چون فامیل حداقل از سال 1380 دارد به (شیوه خودی را خوار کن بیگانه را هار کن) به نفع اینها خوش رقصی میکند. ماجرا نباید ساده باشد و باید پیچیده باشد.

باید عوامل متعددی یک فامیل را بترساند یا تطمیع کند تا چنین کارهایی علیه خودشان بکنند. یا بروند شهادت بدهند مقاله های انتقادی را فلان کارمند وزارت اطلاعات نوشته و او به خارج نفوذ کند.

من از سال 1376 بطور جدی زیر خصومت و آزار قرار دارم و فامیل دارد کمک میکند که من زیر خشونت و آزار قرار داشته باشم تا خودش در ایمنی باشد. من دنبال ارائه اطلاعات هستم تا یک یا چند سیستم که زندگی من و خیلی ها را تباه کرده اطلاعاتش افشا شده و ضربه بخورد.

برای همین من انواع اطلاعات را دارم گرداوری و منتشر میکنم تا با کنار هم گذاشتن هر قطعه، پازل کامل شود.

یکی از اطلاعاتی که دارم رابطه فامیل دائی ام محمد اردوانی ساکن کوچه دوم سئول شمالی و خاله ام مرحوم فاطمه اردوانی (فوت 1401) و شوهرش مرحوم صمد خارابی (فوت 1381) و دو پسر خاله ام شهرام خارابی ساکن ایتالیا و حسام خارابی ساکن حوالی پل سید خندان با آقای شیخان رئیس ساواک مشهد است. ساواک سازمان جاسوسی و امنیتی ایران بود.

از اول انقلاب تکنون یعنی از زمان کودکی تاکنون به خاطر دارم خانواده اردوانی و خارابی دایم درباره شیخان سخن میگفتند و حتی دهه 1360 در رستوران بلند بلند حرف میزدند و درباره شیخان و ساواک خاطره میگفتند که شیخان شوهر دختر خاله شان است.

همچنین خارابی بعد از انقلاب چند باردر خارج به دیدنش رفته بودند. یکی از این باندهای مزاحم راست یا دروغ میگفت پدر زن محمد اردوانی یعنی آقای عاملی که رئیس بانک ملی بود از نام رمز شیخان استفاده می کرده و در دهه 1360 برای فرار به آمریکا به ترکیه رفته ولی واجا او را با داروی سکته آور کشته در ایران دفن میشود.

خانواده محمد اردوانی و خارابی دایم از اینکه خوشبختانه ساواکی نبودند صحبت ولی دختر و پسر خاله های خود را هم خوش شانس معرفی میکنند و می گویند با وجودی که تعداد چندین نفر و چندین خانواده ساواکی بودند دوباره جذب حکومت شدند یا دچار مشکل نشدند. (با توجه به سابقه دروغ در فامیل شاید اولا خود این دو خانواده ساواکی باشند و شاید آن فامیل که اینها میگویند، ساواکی نباشد. یا شاید فامیل ساواکی ولی جذب حکومت اسلامی نشده باشد یا برعکس دچار مشکل شده باشد.) 

اینکه این فامیل دارد برضد مردم و بر ضد ما خوش رقصی میکند باید یا خودشان ساواکی و جذب واجا و سپاه جهت حفظ و تداوم حکومت اسلامی شده باشند یا از ترسشان به خاطر کارنامه اعمالشان یا از روی ترس بیجا یا به دلیل تطمیع پورسانت فروش املاک مصادره ای یا تطمیع سفر به خارج جهت فریب اپوزیسیون و غیره به این نحو خوش رقصی میکند.

از سال 1388 تاکنون در ساختمان ما به آدرس بلوارفردوس خیابان ابراهیمی جنوبی روبروی برج افق اکباتان کوچه 19 پلاک17 در واحدهای آپارتمانی 1 و 4 و 8 و 9 و 10و12 و 13 و14 و 15 اسیر و زندانی میاورند و با حضور لاتهای محله و دانشجویان امنیتی دهه 1370 کاشان شکنجه میدهند یا لاتها اوباش و امنیتی ها دعوت و کنفرانس حضوری یا اینترنتی و مجازی با هم دارند و درموضوعات جنایی برنامه ریزی میکنند و هم صدای شکنجه و بازجویی هم صدای مباحثات در آپارتمان ما شنیده شده است. یکی از موضوعات بازجویی ساواکی بودن خارابی و اردوانی و موضوع دیگربازجویی  سفرهای اینها به خارج جهت فریب اعضای فرهنگ هایم مغایراسلام و موضوع دیگر بازجویی فروش املاک مصادره ای است. مثلا مرد و زنی را کتک می زنند که چرا ملک مصادره ای در جنوب شهر تهران را واگذار به اینها نکرده.

نکته دگیر اینکه این شکنجه گران با سازمانهای خارجی مرتبط شده اند و ایمپلنتهای شنوایی و گفتاری روی من و مردم نصب کرده اند و استفاده از این ایمپلنتها قدرتشان در جنایت و کلاهبرداری و جنگ روانی و مردم آزاری افزایش داده است. 

اسامی خانواده هایی که مرتبط با موضوعات شیخان و باقری کنی و ساواک هستند و شکنجه گر و شرخر و بازوی اجرایی مافیا هستند و همگی همدست شبیه الصورت دارند:

از ک19پ17 هداوند خانی و ساریخانلو و قدیری کرکروق و قدیری گرگر و بدری اغول بیک و آق تپه و سردهائی و افتخاری و نگهداری و مجید خلیفه بنی روانی و اعظم رزاقی و زبرجدی شهریار و زبرجدی و فریبرز فرشادی و رستمی (رستمعلی رستم ام آباد) و میرزاده و رضائی دشتی و پوریا حاجی زاده منجیلی و روح الله ذوالفقاری و سیروس عزیزالهی.

 از دانشگاه کاشان شایسته فر (فامیل عبدخدائی سفیر ایران در واتیکان) و محمدمهدی نیکونژاد شیرازی و حمید کارگر پیر و محمدصادق اسدی رازی و امیر وارسته حیدری و محمدباقر سلکی و مهدی هاشم آبادی سبزواری و محتشم مختار زاده و فرهاد مختاری کرچگانی و رضا عربستانی نو و جواد آقاجانی و مرتضی لطفی افشار.

از محله برادران ابوالقاسمی کنی ک19پ3 و شوهرخواهرشان ابوالفضل محمدی و پسرانش  احسان و محمدرضا ک19پ5 و برادران الله قلی یا الا قلی یا اعلی قلی ک18پ11 و تورج رام ک19پ23 و کشتیرانی های ک19پ23

از سال 1380 حمید کارگر پیر و محمدصادق اسدی رازی و مختاری کرچگانی و وارسته حیدری تبلیغ کرده بودند که پدر من نام خانودگی اش شیخان بوده تغییر داده ولی ما صدرثقةالاسلامی هستیم و خاندان قدیمی هستیم. لذا این باید تحقیق شود چون امکان دارد خارابی و اردوانی و بچه های امنیتی دانشجوی 1376-1380 کاشان از قبل مرتبط بوده اند و لزوم رد گم کردن یا تهمت زدن دیدند و همکاری کردند تا این دروغ گفته شود.

*********************************************

*********************************************

ماجرای واجا در جنبش سبز 1388

در فاصله 1386 تا نزدیک عید 1389 ما خانه دربست در خیابان خوش شمالی رهن کرده بودیم تا ساخته شود. برادر صاحبخانه  از سازمان زندان ها نامه داشت که اجازه معامله بدهند. چندی بعد از اسباب کش به خوش مردی من را درخیابان دید و گفت همسایه شرقی ماست و گفت آمدن پول خوب دادند و مستاجرهای ما را بلند کردن مستاجر جدید نشاندن. این یک نکته عجیب.

نکته دیگر اینکه بچه های کاشان و لاتهای محله در محل حاضر میشدند و میگفتند اینترنت من را تحت نظر دارند و مزاحم دختران سایتهای دوستیابی خواهند شد.

نکته بعدی اینکه در جنبش سبز 1388 من در راهپیمایی و تظاهرات و اعتراضات خیابانی در خیابان خوش شرکت و شعار دادم. مردم معترض گفتند که به آنها توصیه شده هرکس برود محله دیگر و در محله خودش شعار ندهد و تعجب کردند من در محله سکونتم شعار دادم. در خیابن خوش و رودکی ماشین هایی دیده شده بود که شبیه الصورت یا خود افتخاری و اخوان که از سال 1388 ساکن ک19پ17 واحدهای 9 و 10 شدند درونشان نشسته بودند.

در یکی از تظاهرات چند روز بعد از اعلام نتایج ریاست جمهوری در خرداد 1388 هنگام حمله سرکوبگران یکی از تظاهرات کننده ها کیف کمری من را از پشت کشید و انداخت زمین و دورین عکاسی و کیف پول و مدارکم زمین افتاد من بعد از فرار دیدم که دوربین و کیف افتاده و یکی از سرکوبگران به طرفش میرود من هم دویدم و همزمان رسیدیم و من دوربین و سرکوبگر کیف مدارک را برداشت و فرار کردم یکی از تظاهرات کننده ها پشت سر من میدوید و او توسط تیراندازی به زمین افتاد و اگر پشت سر من نبود تیر به من می خورد. فیلم ها و عکسهای دوربین را نابود کردم.

بعدا از 113 تلفن زدند و من دیدم 113 روی تلفن است و پاسخ دادم کارشناس وزارت اطلاعات سوالاتی پرسید و من پاسخ هایی دادم یا همان موقع یا چند روز بعد دوباره تلفن زد وگفت فلان وقت و فلان روز بیا میدان فردوسی خیابان سپهبد قرنی نزدیک ساختمان پلیس دیپلماتیک یک ماشین است. و من رفتم خانه دائی و گفتم بیا با ما شاهد باش که اگر من بازداشت شدم یک فامیل دیده باشد. ماشین آژانس گرفتیم و من و خواهرم و دائی رفتیم نزدیک پلیس دیپلماتیک من رفتم در ماشین معمولی یادم نمانده چه بود ولی گویا پژو یا پیکان بود.

در جلو یک مرد ریشو چاق موفرفری عینکی که ریش هایش نا مرتب بود مثل ریشهای محسن آرمین سیاستمدار که حالت نامرتب دارد و من یاد یکی از مدیران یا کارمندان ساختمان راوند دانشگاه کاشان افتادم و در پشت مردی نشته بود که از نسبت های بدنش با صندلی های ماشن فکر کنم قد بلند بود و موی مجعد خاص داشت که در کردها دیده بودم و دماغش حالت خاص داشت شاید تقلبی بود. او سوالاتی پرسید و نصیحتهایی کرد و کیف و مدارکم را پس داد.

بعدا در همان سالها آقای افتخاری عکس مردی که از زاویه بالا مثل همان زاویه که داشتم  در ماشین مینشستم و موی مجعد کارشناس وزارت اطلاعات یا واجا را دیدم عکس انداخته شده بود و مجلس ختم بود منطقه 22 المپیک و من رفتم اخوان هم بود ولی قیافه افتخاری عزادار به نظر نمی آمد. آن عکس خیلی شبیه کارشناس مو مجعد داخل ماشین وزارت اطلاعات بود. شاید اصلا برادر افتخاری نبوده و افتخاری می خواسته من را به مجلس ختم آن کارشناس وزارت جاسوسی ببرد؟ یا همان مرد برادرش بوده و افتخاری و اخوان را ساکن ک19پ17 کرده بوده. یا فقط یک شبیه الصورت برادرش بوده؟

آقای افتخاری خودش دو شبیه الصورت داشت که همدست وی و همه مدعی یک هویت بودند.

این احتمال دارد که بعد از افتادن کیف دست وازرت جاسوسی افرادی از وزارت اطلاعات همدست دانشجویان دانشگاه کاشان دهه 1370 که از زمان دانشگاه مشکل سازی و مزاحمت ایجاد کرده اند و همدست لاتهای محله شده باشد.

به هرحال از سال 1388 ساختمان 16 واحدی ما خانه امن شکنجه و بازجویی شده و از سال 1388 تا 1401 با دهان بسته شکنجه و بازجویی میکردند و صداهای عجیب خفیف می امد ولی از سال 1401 تا کنون علنی شکنجه وبازجویی است چون دهان زنانی که شکنجه میوند را نمی بندند. از سال 1388 تاکنون لاتها و اشرار و ارذل همیشه مهمان واحدهای سهم ما نیست بودند و بخصوص مهمان واحد های 4 و 8 و 9 و 10 و کمتر 14 بوده و هستند و از سر و صدایشان که میاد علاوه بر مزاحمت برای ما طح ونقشه مافیایی برای مزاحمتهای مختلف میکشند و سازماندهی میکنند.

https://iran-spy.blogspot.com

https://p-harass.blogspot.com

https://kashan-un.blogspot.com

https://spy-dust.blogspot.com

https://14819-tehran-iran.blogspot.com

https://mafia-of-tehran.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر